با تو ، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
با تو ، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
با تو ، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
با تو ، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
و ابر ، حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند.
و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش دارد.
با تو ، دریا با من مهربانی می کند
با تو ، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند
با تو ، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
با تو ، من با بهار می رویم
با تو ، من در عطر یاس ها پخش می شوم
با تو ، من در شیره ی هر نبات میجوشم
با تو ، من در هر شکوفه می شکفم
با تو ، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم، در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای جویباران زمزمه می کنم.
با تو ، من در روح طبیعت پنهانم.
… با تو ، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم.
در "ادامه مطلب" بخوانید...